Baraneee

ساخت وبلاگ

اینجا تمام فصلها بهارست.پ" src="http://s9.picofile.com/file/8319100900/photo_2018_02_10_23_18_48.jpg" alt="" width="549" height="608" />

زمستانشان هم بهاریست برای خودش...

Baraneee...
ما را در سایت Baraneee دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : baraneeeo بازدید : 128 تاريخ : دوشنبه 23 بهمن 1396 ساعت: 6:11

قصه ی من اما خط عمودی نداشت نماد ریاضی ش...همین بود که جواب معادله شده بود:دلتنگی.......و خدایی که تمام معادلات ساده را به هم می زند.......یو که "تو" باشی، به یک معادله ی ساده هم می توان حسادت کرد.......یه گرافیتی خوش رنگ روی دیوار کانال ایستگاه قطار...علیرغم عجله ای که دارم اما از این رنگ فیروزه ای ناب گذشتن، کار من نیست...+ نوشته شده توسط Baraneee در ۱۳۹۶/۱۱/۲۲ و ساعت 1:59 | Baraneee...
ما را در سایت Baraneee دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : baraneeeo بازدید : 146 تاريخ : دوشنبه 23 بهمن 1396 ساعت: 6:11

ادامه ی داستان ساچین که بخاطر طولانی بودنش و این بی وقتیِ همیشگی من و این کارهای غیرمنتظره ای که استفان روی دستم میزاره، ناگزیر قراره طول بکشه به تصویر کشیده شدنش.......ساچین میگه تمام ذهنم و به همراهش تمام رویاهای دور و درازم رنگ باخت زیر اعتراف دوستم به اقرارِ بیشرمانه ی تنفر فانی و نقشه ش برای پذیرش من تو ازمایشگاهش تا بتونه روم کنترل داشته باشه و به وقتش مقدمات اخراجمو از دانشگاه فراهم کنه، چرا که اگه تو هر ازمایشگاه دیگه ای می بودم، دستش از من کوتاه بود و نمیتونست به نفرتِ بی دلیلش پاسخی بده...باید فکری میکردم و چاره ای پیدا میکردم و اما چطور و از کجا که میدونستم برد نفوذ و قدرت فانی تا به کجاست و هر حرکتم ولو کوچیک چه عواقبی ممکنه داشته باشه و اما مگه نه اینکه آب از سرم گذشته بود، پس باید ترس رو کنار میزاشتم و تلاش میکردم، ولو بیفایده...ولی اینجوری لااقل وجدانم راحت بود که تلاشمو کردم...تو وانفسای اون لحظه های جهنمی و سخت، اولین چیزی که به خاطرم میاد امتحان جامعیه که چند روز دیگه قراره برگزار بشه و رد شدن تو این امتحان و یا حتی پاس شدن با نمره ی پایین، بی شک بهانه ای میشه در دست فانی تا به هدفش نزدیکتر بشه...(ساچین در مورد اون امتحان برام توضیح میده و اما من هنوزم متوجه نشدم که اون چه امتحانیه و تنها ازش میپذیرم که امتحانی سرنوشت سازه...)ساچین میگه بعدها، یعنی خیلی بعدترها می Baraneee...
ما را در سایت Baraneee دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : baraneeeo بازدید : 179 تاريخ : دوشنبه 23 بهمن 1396 ساعت: 6:11

ترجیح میدم حتی بهش فکر هم نکنم که چه حس بدی میتونه داشته باشه که تمام اعضای خانواده ت، همه با هم، اسیر و بعدم خشک بشن، یه نوع مرگ دسته جمعی...

+ نوشته شده توسط Baraneee در ۱۳۹۶/۱۱/۱۲ و ساعت 0:21 |

Baraneee...
ما را در سایت Baraneee دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : baraneeeo بازدید : 133 تاريخ : جمعه 13 بهمن 1396 ساعت: 8:08

ایستگاه اتوبوس" src="http://s9.picofile.com/file/8318210792/photo_2018_01_31_21_45_50.jpg" alt width="549" height="480">

همه چیزشان به همه چیزشان می آید، برای نمونه، هر روز آسمانت که با نم نم باران شروع شود و این نم نم گاهی به شرشر بینجامد و گاهی دیگر به برف، خوب این هم میشود منظره ی روبروی ایستگاه اتوبوست...

+ نوشته شده توسط Baraneee در ۱۳۹۶/۱۱/۱۲ و ساعت 0:24 |

Baraneee...
ما را در سایت Baraneee دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : baraneeeo بازدید : 132 تاريخ : جمعه 13 بهمن 1396 ساعت: 8:08

شاید بخاطر سوز موذی هوای بعد برف بود، شایدم اینهمه بی برگی این درخت لخت و عور...
هر چه که بود، اسم اینجارو غروب جمعه گذاشتم:

به همون اندازه کسل

به همان حجم، خمود و بی رویا...

+ نوشته شده توسط Baraneee در ۱۳۹۶/۱۱/۱۲ و ساعت 0:28 |

Baraneee...
ما را در سایت Baraneee دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : baraneeeo بازدید : 133 تاريخ : جمعه 13 بهمن 1396 ساعت: 8:08